چشمان بارانی

آرام باش ....!  هیچ چیز ارزش این همه   دلهره را ندارد ....!

آچار همه‌کاره؟

شنبه بیست و نهم شهریور ۱۴۰۴، 18:48

گاهی وقت‌ها آدم یادشون می‌افته که من هم وجود دارم.

نه وقتی حالشون خوبه،

نه وقتی کسی کنارشونه،

نه وقتی دنیا به کامه.

یادم می‌افتن

وقتی گیر و گرفتاری دارن، وقتی غصه‌هاشون سنگین می‌شه، وقتی تنها می‌مونن و دنبال کسی می‌گردن که بشه همه‌چیز؛ گوش شنوا، دوش محکم، چوب جادو یا آچار همه‌کاره.

انگار من باید بلد باشم همه‌چیز رو درست کنم. غم‌ها رو کم کنم، مشکلات رو حل کنم، زخم‌هاشون رو مرهم بذارم، و خودم؟

خودم توی این وسط کجام؟

آخه کی قرار شد من نقش قهرمان همیشگی زندگی بقیه رو بازی کنم؟

حقیقت اینه که خسته می‌شم. من هم دل دارم، من هم روزهایی دارم که کم می‌آرم، که دلم می‌خواد یکی باشه دست بذاره روی شونه‌هام و بگه: «باشه، تو لازم نیست همه‌چیزو درست کنی.»

اما اغلب، درست همون وقتایی که به سکوت و خلوت خودم نیاز دارم، یکی میاد و انتظار داره همه‌ی غم و غصه‌شو جمع کنم توی جیبم و براش ناپدید کنم.

نه، من آچار همه‌کاره نیستم.

من آدمم. پر از خستگی‌ها و ضعف‌ها، پر از دردهایی که هیچ‌کس نمی‌بینه. شاید بلد باشم گاهی لبخند بذارم روی لبای کسی، اما خودم هم به لبخند احتیاج دارم. شاید بتونم چراغی روشن کنم توی تاریکی کسی، اما کی چراغ منو روشن می‌کنه؟

امروز، همین امشب، فقط می‌خوام بگم:

من هم حق دارم گاهی کم بیارم. حق دارم نخواهم ناجی کسی باشم. حق دارم فقط خودم باشم؛ نه آچار، نه عصا، نه چوب جادو. فقط... من.

person اِم
chat
•••

شب بخیر به خودم ...

چهارشنبه بیست و ششم شهریور ۱۴۰۴، 20:53

بعد از مدت‌ها، انگار بالاخره تونستم نفسی تازه کنم.

امروز بار سفر بستم و اومدم یه جای دنج، جایی که فقط سکوت و آرامشه....

ادامه مطلب ...
person اِم
chat
•••

آخرشه .....؟

دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۴۰۴، 21:53

امشب فرق دارد...

نه به خاطر خستگی، نه به خاطر دلخوری.

حسی درونم می‌گوید.......

ادامه مطلب ...
person اِم
chat
•••

گاهی ...

دوشنبه بیست و چهارم شهریور ۱۴۰۴، 14:47

گاهی

لحظه های سکوت

پر هیاهوترین دقایق زندگی هستند

مملو از آنچه

می خواهیم بگوییم

ولی

نمی توانیم...!!!

person اِم
chat
•••

حافظ

یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۴، 19:27

‍ ‍ ‍ منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز

چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز

person اِم
chat
•••

شب بخیر

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۴، 20:43

『مفهومے』, [9/8/25, 6:18 PM]

گاهی

لحظه های سکوت

پر هیاهوترین دقایق زندگی هستند

مملو از آنچه

می خواهیم بگوییم

ولی

نمی توانیم...!!!

person اِم
chat
•••

پیکاسو

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۴، 20:11

مردها منطقی حرف می‌زنند

ولی احساسی تصمیم می‌گیرند...

اما زن ها، احساسی حرف می‌زنند

و مثل یک مامور اعدام کاری که باید بکنند را می‌کنند!

person اِم
chat
•••

شنبه بعد از سه روز تعطیلی

شنبه بیست و دوم شهریور ۱۴۰۴، 11:53

شنبه بعد از سه روز تعطیلی

امروز شنبست. اولین روز کاری بعد از سه روز تعطیلی. راستش هنوز تنم به کار برنگشته، ذهنم هم همین‌طور. انگار سه روز گذشته رو گذاشته باشی توی یه کوله و بیاری سر کار... سنگین و کشدار.

صبح سخت‌تر از همیشه از خواب بیدار شدم، مثل اینکه بدنم هنوز فکر می‌کرد امروز هم تعطیله. روز کاری هم طولانی شد، هر لحظه‌اش بیشتر حس می‌کردم ساعت عقب می‌ره نه جلو.

وسط روز برای فرار از این حس، چند تا پادکست گوش دادم، چند تا فیلم نصفه‌نیمه نگاه کردم، و حتی نشستم آپدیت‌های عقب‌مونده‌ی سیستم رو بالاخره انجام دادم. کارهایی که شاید عادی باشه، ولی امروز بیشتر شبیه پر کردن فاصله بین من و این شنبه بود.

نمی‌دونم... شنبه بعد از تعطیلی همیشه یه طعم خاصی داره. نه مثل شروع پرانرژی هفته‌ست، نه مثل خستگی آخرش. یه جور حس معلق بودن بین «می‌خوام برگردم به استراحت» و «باید ادامه بدم».

person اِم
chat
•••

-عباس کیارستمی

جمعه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۴، 17:53

خوشبختی به ادعا نیست، به تظاهر نیست، به گفتن نیست!

خوشبختی یه حسه...

وقتی خوشبختی که اونو حس کنی که نه‌ اطرافیانتو اذیت کنی و نه اونا تورو...

person اِم
chat
•••